۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

ضربه ی آخر

یک هفته از ماجرای سالگرد بی افی با محمد گذشته بود. دو روز میشد که از محمد خبری نبود، ترجیح میدادم بهش زنگ نزنم تا وقتی سکس بخوام.
با یکی از دوستام رفته بودیم بیرون. توو یه پارک نشسته بودیم که دوستم گفت: با یه نفر چت کردم، میخوام باهاش دیت بزارم، زنگ بزنم بیاد؟..

یه مرد لاغر بود، به نظر 30..35 ساله میومد و به عقیده ی من از دار دنیا فقط یه جفت چشم سبز داشت. و البته از کیر کلفتش هم خیلی تعریف میکرد..

سه نفری توو پارک نشسته بودیم و مشغول صحبت بودیم. اون مرد لاغر که حالا اسمشم یادم نمیاد رو کرد به من و گفت: خوب آقا محمدرضا، کیس های شما چجورین؟
منم در جوابش تک تک مشخصات ظاهری محمد رو گفتم...یارو یه کم فکر کرد و گفت: اتفاقا من یه هفته پیش با یکی دیت گذاشتم، فکر کنم خیلی تایپ تو بود. گفتم: اسمش چی بود؟ پوزیشنش چی بود؟ گفت: اسمش رو میگفت رضا، پوزیشنش رو اولش گفته بود تاپ، ولی وقتی رفتیم با هم سکس کنیم و کیر کلفت من رو دید بهم داد، البته به درد تو نمیخوره، چون بعد از سکس ازم ده هزار تومن پول خواست، گفت میخواد بره یه کم لباس بخره، منم دلم سوخت و بهش دادم...

حالم بد شده بود، مگه چند تا گی با مشخصات محمد توو اهواز بودن که حاضر بودن اینجور به یه کیر کلفت کون بدن؟!!
به یارو گفتم: میشه شماره ی این آقا رضا رو بهم بگی؟ گفت : نه، ولی اگه میخوای بهش زنگ میزنم بیاد تا با هم بریم گروپ سکس، آخه چند بار بهم زنگ زده و گفته یه نفر دیگه پیدا کنم واسه گروپ!!!!

گفتم زنگ بزن بهش، باشه، فقط بزار صداشو رو آیفون منم بشنوم صداشو...
زنگ زد...به محض اینکه گفت الو صداشو شناختم، محمد بود، میدونستم که کصافت کاری زیاد میکنه، ولی نه دیگه تا این حد...
محمد از پشت تلفن به یارو گفت: مکانتون آماده س؟ الان میام

در حالی که سرم داشت گیج میرفت از یارو خداحافظی کردم و بهش گفتم، الان نمیتونم، یه وقت دیگه....یه تاکسی در بست گرفتم و با دوستم رفتم خونه....احساس تهوع بهم دست داده بود...اون یارو گفت یه هفته پیش با محمد سکس کرده، یعنی همون سالگرد بی افی مون، گفت بهش پول داده و محمد با اون پول کادو واسه من خریده بود......فقط دلم میخواست بمیرم...

۲ نظر:

  1. چیزی را که نباید می دیدم دیدم ... چیزی را که دیدم تو به سادگی انکار کردی ... پافشاری کردم ... تو منو و احساسم را انکار کردی ... سکوت کردم ... از خانه بیرون زدم ... سیگاری اتش زدم و دیگر باز نگشتم

    پاسخحذف