۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

اولین دیدار با محمد

کامران دوست خیلی خوب و صمیمیم بود. طرفای ساعت 8 شب بود که بهم زنگ زد. گفت که با یه اهوازی چت کردم که به نظرم خیلی تایپ تو بود.الان اصفهانه ، اومده مسافرت.گفتم اسمش چیه؟ مشخصاتش چیه؟ گفت محمد ،  20 سالشه و قد بلند و لاغر و سبزه.گفتم شماره شو بده. وقتی شماره شو زدم توو موبایلم دیدم اسمش اومد، " محمد اهواز " . دیدم شماره شو خودم داشتم.یه پسر سکسی بود که دو سال پیش، اون موقع که هنوز ساکن اهواز بودیم باهاش دیت گذاشته بودم. یه دیت ناموفق.اون موقع خودم 21 سالم بود و اون 18 سالش بود .باهاش میدون شهدا قرار گذاشته بودم . از لحظه ای که دیدمش،  توو هر کوچه و خیابونی میرفتیم، یه ماشین قدیمی و قراضه پیدا میکرد و میگفت این قبلا مال من بوده! منم که اصلا اسم اون ماشینا رو هم نمیدونستم با بی میلی میگفتم اوکی. بعد از ربع ساعت پیاده روی توو کوچه پس کوچه های اطراف خیابون طالقانی یهو گفت من میخوام برم چت کنم توو کافی نت،میایی؟ منم گفتم نه و اونم رفت و دیگه ندیدمش.حالا بعد از دو سال دوباره میخواستم ببینمش.این دفعه توو اصفهان.


ساعت تقریبا 9 شب بود که بهش زنگ زدم.اونم منو یادش میومد.برعکس دو سال قبل، خیلی تحویل گرفت.گفت توو یه کافی نت نزدیک سی وسه پل نشستم .اسمشو گفت و منم رفتم  که ببینمش.
وقتی رسیدم پشت میزش، از جاش بلند شد و موقع سلام و روبوسی یهو گفت: این چیه دیگه، لب بده بابا. گفتم زشته ، همه دارن میبینن. ولی هنوز " میبینن " رو نگفته بودم که لبامو بوسید و گفت : ولشون کن . و  نشست و مشغول چت شد.منم از این کار جسورانه ای که بدون هیچ ترس و واهمه انجام داده بود  داشت قند توو دلم آب میشد. گفت : میخوام به یه پسره الان وب کم بدم، 19 ساله شه و موهاش بوره،  خیلی خوشگله، تهرانه. با خودم گفتم اینم از ایناس که کم سن و بور و سفید دوست داره.اه.
تازه وقتی از کافی نت اومدیم بیرون موفق شدم خوب و کامل ببینمش. یه کم با دو سال پیشش فرق کرده بود . به نظرم سکسی تر شده بود. قد 190 سانتی و بدن لاغر و عضلانی و پوست سبزه.چشمای گربه ای و قهوه ای و لب های خیلی ناز و صورت استوخونی . دستای بزرگ و کشیده و قوی. موهای مجعد و پر پشت و مشکی که بلندیه جلوش حدود 30 سانتی متر بود. شلوار جین آبی پوشیده بود و یه بوت خفن قهوه ای و تیشرت زخمی ای که خیلی خوشگل رو تنش نشسته بود و بازوهاشو خیلی خوب نشون میداد. یه کوله پشتی بزرگ هم رو دوشش بود . لهجه ی خوزستانی هم داشت که واقعا عشق منه . یه لحظه وقتی با اون دستای بزرگش دستمو موقع رد شدن از خیابون گرفت با خودم گفتم خدایا، چقدر این پسر شبیه رویاهامه!
بهش گفتم امشب کجا میری؟ گفت : بالاخره یه جایی پیدا میشه، نگران نباش.بهش گفتم میخوای ماشین بیارم و شب یه دوری بزنیم با هم؟ فقط من توو شهر خوب بلد نیستم رانندگی کنم و  گواهینامه هم ندارم.تو رانندگی میکنی؟ (از چند تا از بچه های اهواز شنیده بودم که رانندگیش خیلی خوبه.) با کمال میل قبول کرد و  باهاش ساعت 1 شب ، دروازه تهران که مرکز شهر میشد قرار گذاشتم و گفتم میام و ماشینمونو میارم.اصلا نفهمیدم تا ساعت 1 کجا میخواست بره و چون احساس کردم نمیخواست بگه ازشم نپرسیدم.رفتم خونه و شام خوردم و طرفای ساعت دوازده و نیم ،206 بابام رو برداشتم و راه افتادم به سمت دروازه تهران.

وقتی رسیدم ، توو ایستگاه اتوبوس نشسته بود. جلو ایستگاه نگه داشتم و از ماشین پیاده شدم و اونم اومد به سمتم و کوله شو گذاشت صندلی عقب و سوییچ رو گرفت و نشست پشت فرمون و منم که انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شده، نشستم سمت شاگرد.آخه رانندگی همیشه واسم کار پر استرس و سختی بود.ماشین و روشن کرد و راه افتاد. پرسید از کدوم ور برم؟ منم گفتم الان خیابون میر و نظر خوبه چون یه جوری محل تجمع ماشین بازاس...رفت سمت خیابون میر...
تمام مدت که داشت رانندگی میکرد فقط نگاهش میکردم.چقدر به نظرم با تسلط و در عین حال دیوانه وار رانندگی میکرد.لایی میکشید و دنده معکوس میداد، ولی کوچکترین خطایی نمیکرد...تا به اون شب من هیچ وقت اینقدر جسارت و جرات رو توو یه نفر ندیده بودم. وقتی کنارش نشسته بودم احساس امنیت میکردم.احساس میکردم الان هیچ کس نمیتونه به پای ما برسه.چیزایی که داشت اتفاق می افتاد رو من با هیچ دوستی  تا اون موقع تجربه نکرده بودم و همیشه فقط از دور تماشاگر بقیه بودم. وقتی داشت دیوانه وار رانندگی میکرد و من نگاهش میکردم و اون رونای کشیده شو توو شلوار جینش میدیدم و نیم رخ خوشگلش با اون موهای موج دار و چشمای گربه ای و شکم صاف و دستای بزرگش روی فرمون ماشین رو میدیدم ، احساس میکردم یه حسی خوبی از قلبم شروع میشه و توو تمام بدنم پخش میشه . این حس خوب نمیذاشت یه لحظه ازش چشم بردارم.
اصلا نفهمیدم کی ساعت 4 صبح شده بود و ما هنوز داشتیم توو خیابونا ویراژ میدادیم.بهش گفتم کجا میخوای امشب بخوابی؟ گفت بریم یه مسافر خونه.یه اتاق دو نفره میگیرم و تو هم بیا بخوابیم با هم .گفت فردا میخوام برم تهران .گفتم باشه.

اسمش" نقش جهان" بود .یه مسافر خونه قدیمی ولی تمیز نزدیک دروازه دولت. ماشینو توو خیابون پارک کردیم و رفتیم توو.محمد اتاق گرفت و پولشم همون موقع داد و رفتیم توو اتاق.ساعت نزدیک 4:30 صبح بود.تا در اتاق رو بستم، محمد لخت شد و با یه شورت دراز کشید رو تخت. به منم گفت تو هم بیا کنارم بخواب.گفتم میخوای سکس کنیم؟ گفت الان خسته ام، بیا فقط بخوابیم. گفتم باشه. وقتی کنارش داراز کشیدم احساس کردم داره نفسم بند میاد! اصلا نمیدونستم چم شده! بوی پوست تنش داشت منو دیوونه میکرد!چقدر بدنش سفت بود!پوستش چقدر صاف بود!اصلا نمیدونستم چه کار کنم. از شدت هیجان احساس کردم کیرم اصلا راست نمیشه! تا اون موقع کنار پسری که اینقدر برام سکسی باشه نخوابیده بودم. حالا هم که  کنارم دراز کشیده بود،  خسته بود و نمیخواست سکس کنه...شایدم اصلا از من خوشش نمی اومد! اگه خوشش نمی اومد پس چرا گفت باهام بیا مسافر خونه و لخت کنارم بخواب؟! دیگه نتونستم اون وضع رو تحمل کنم و بلند شدم و گفتم: من باید برم محمد جان، تو استراحت کن، اگه فردا نرفتی تهران زنگ بزن بهم تا ببینمت. گفت باشه. لباس پوشیدم و اومدم بیرون و سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت خونه..همش با خودم میگفتم کاشکی فردا نره تهران! شدیدا کلافه بودم.ساعت نزدیک 5 صبح بود.رسیدم روبه روی ترمینال کاوه.دیدم سوپر روبه روی ترمینال بازه.ماشینو پارک کردم و رفتم 4 نخ وینستون لایت گرفتم. نشستم تو ماشین و 4 نخ رو پشت سر هم کشیدم.هوا داشت روشن میشد و من هنوز ایستاده بودم جلوی ترمینال. همه ی ذهنم شده بود محمد و اتفاقات دیشب. موبایلمو برداشتم. یه اس ام اس واسه محمد فرستادم. فقط سه تا کلمه نوشتم ،" خیلی دوستت دارم " .سی ثانیه بعد جواب اومد ، نوشته بود: " منم دوستت دارم ، خودم بعدا واست "بی" میشم! " انگار یه آب سرد ریختن روم. انگار در یه لحظه با این جوابش افسرده شدم.احساس کردم من از ته قلبم واسش اس ام اس داده بودم و اون  فقط یه برداشت سکسی کرده بود. بعد ماشینو روشن کردم و رفتم خونه و خوابیدم.

توضیح : B  مخفف Bottom است و به کسی گفته میشود که در سکس بین دو پسر مفعول واقع میشود.

۴ نظر:

  1. salam ajijam khyli bahale dastanat age mishe zod tar kamelesh kon thnks I am MANI

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. chashm mani jan...in dastane haghayeghe zendegiye mane va in ghese sare deraaaz dare....yavash yavash kamelesh mikonam Boos

      حذف
  2. vay pesar divine konadast misi asheghetam rasti khodeto ham moarefi mikoni

    پاسخحذف
  3. من چه خواست م از تو
    تو چه خواستی از من
    من دست هایت را
    تو ...

    پاسخحذف